آمیرزا قلمدون در آیینه
زندگی کردن با زنده ماندن فرق دارد
مش غضنفر که بچههای محل او را دایی غضنفر مینامند و به اصطلاح سخنگوی محله میباشد و هر چند گاه در کنفرانس خبری که در سر گذر تشکیل میشود داد سخن میدهد بیش از شش کلاس ابتدایی سواد ندارد اما بی نهایت دقیق و نکته سنج و حراف است. دیروز در مورد خرید میوه خانه اش صحبت مینمود او گفت چون مهمانان شهرستانی داشتیم طبق دستور«عیال مربوطه» به میوه فروشی رفتم مقداری گلابی، هلو و شلیل که در پیشخوانهای فروشگاه موجود بود جدا نموده و برای محاسبه به جایگاه مراجعه نمودم. فروشنده هر یک از میوهها را مورد بررسی و بازبینی قرار داد و موقع حساب علاوه بر قیمتهای سر سام آور مبلغ 3000 ریال به عنوان حق فنی منظور نمود داشتم شاخ در میآوردم که خود فروشنده اظهار داشت آیا بازبینی مرا مورد توجه قرار داده اید یا خیر؟ گفتم: البته، ایشان گفت: این مبلغ حق فنی ماست که گلابی به جای سیب و هلو به جای شلیل و. . . نباشد چون طبق تصمیمی که در منزل گرفته اید آنزیم هایی در بدن ایجاد شده که اگر خدای ناخواسته اشتباه گردد ویتامینهای موجود با آن آنزیمها سازگاری ندارد و ایجاد مشکل و بیماری خواهند نمود. لذا این حق فنی از اهم ضروریات است!! به فروشنده گفتم ماشاءا. . .، هزار ماشاءا. . . شما که در فروش میوهها سود کلانی عایدتان میشود و بعلاوه شغل شما این بازبینی را برای محاسبه ایجاب مینماید دیگر حق فنی چه صیغه ایست؟
ایشان در جواب گفت صیغه نیست و رسمی است!!! گفتم پس اگر بطور شبانه روز حداقل 100 مشتری داشته باشید معادل چند ماه حقوق یک کارمند رسمی در آمد فنی شماست. ایشان در جواب گفت: ببین جانم ما باید زندگی کنیم و زندگی کردن در شرایط موجود هزینه سنگینی دارد اما کارمند باید زنده بماند و با خوردن لقمهای نان و لیوانی آب زنده خواهد ماند!! در این جا بود که مش غضنفر که مرد رقیق القلبی بود آهی کشید و زمزمه کنان دو مرتبه گفت: آری زندگی کردن با زنده ماندن فرق دارد!!! آری زندگی کردن با زنده ماندن فرق دارد!!!